ز ( تحصیلات : دیپلم ، 21 ساله )

سلام خسته نباشید
چند ماه پیش اتفاقی متوجه شدم پدرم با ی خانوم در ارتباطه، زمانی که داشتن sms می دادن به طور اتفاقی خوندم . بعد از اون به مادرم گفتم و مادرم بعد از این که مطمئن شد اون شماره مال ی خانومه ، به پدرم گفت که اطلاع داره از کارش
پدرم گفته بود اون مدلی نیست که تصور کرده ، زندگیشو دوست داره و بی اعتمادی مادرم و نمیتونه تحمل کنه برای اعتمادش هر کاری میکنه و و این ارتباط به دلیل شرایط کاری هست و این خانوم عادتشه ، توی محیط کار با همه صمیمی هست ،در صورتی که توی صحبت ها من متوجه شدم که تمایل از پدرم هم هست در پاسخ. در کل مادر منو قانع کرده بود و بعد از چند روز گریه و زاری مادرم بخشیده بودش
پدرم متوجه نشد که من می دونم
که مدتی گذشت و من باز برخلاف مادرم به رفتار پدرم شک داشتم ، تا باز متوجه شدم که همون شماره به اسم دیگه ای سیو شده و باز ارتباط ادامه داره
از موقعی که اینو فهمیدم نمی دونم چه کار باید کرد
سکوت کردن و نگفتن شاید خیانت به مادرم باشه که به همسرش خوش بین هست و توی زندگیش کلی مهربون و دلسوز بوده براش و چیزی کم نذاشته ، شاید وقتی پدر من اینقدر راحت با این خانوم در ارتباطه، شاید سکوت باعث شه این ارتباط بیشتر هم بشه و دیگه نشه کاری کرد
از طرفی می ترسم دوباره گفتنش از طرف من مشکل ساز باشه
نمیدونم رفتار درست چیه
ممنون می شم کمک ام کنین


مشاور (خانم طیبه قاسمی)

با عرض سلام خدمت شما خواهر گرامی خواهر عزیزم ، شما جای پدر یا مادرتان که خیانت کرده است نیستید و این احتمال وجود دارد که از کل ماجرا باخبر نباشید. ازدواج مسئله‌ای بسیار چالش‌انگیز است و هر دو طرف در موفقیت آن سهیم هستند. ممکن است مشکلی وجود داشته باشد که شما چیزی از آن نمی‌دانید. زود نتیجه‌گیری کردن درمورد اتفاقی که افتاده است کمکی به رابطه شما با والدینتان نمی‌کند.ممکن است وسوسه شوید که شواهد و مدارکی علیه پدرتان که خیانت می‌کند پیدا کنید ولی این کار هیچ ارتباطی به شما ندارد و وظیفه شما نیست. این ازدواج شما نیست که احساس کنید به شما خیانت شده است. شما فرزند آن خانواده هستید. با این وسوسه مقابله کنید و سعی نکنید موبایل او را چک کنید. به خاطر آورید که چه محبت‌هایی در حقتان کرده است. اینکه متوجه شوید یکی از والدینتان در حال خیانت به دیگری است ممکن است اعتبار او را در نظر شما زیر سوال ببرد. احترام شما برای او خدشه‌دار خواهد شد و ممکن است احساس ناراحتی و عصبانیت کنید. ولی به خاطر بیاورید که در تمام این سال‌ها چه محبت‌هایی در حق شما کرده است چون این محبت‌هاست که رابطه شما را با او تعریف می‌کند نه خیانت او.و اینکه بدانند شما همچنان دوستشان دارید، کمک می‌کند وضعیت بهتری داشته باشند.ممکن است نخواهید یا نتوانید که او را ببخشید. ولی نباید از آن بعنوان سلاحی برعلیه او استفاده کنید و هربار که با او وارد مشاجره می‌شوید آن را به روی او بیاورید.زندگی خودتان را پیش ببرید. بااینکه خیانت یکی از والدین ممکن است تهدیدی برای آینده خانواده باشد ولی زندگی خودتان هنوز در جریان است. شما می‌توانید کنترل بعضی مسائل در زندگی را به دست گیرید، مخصوصاً وقتی که احساس می‌کنید کنترلی روی بعضی دیگر از مسائل آن ندارید،به والدینتان توصیه کنید که پیش مشاور بروند. خودتان هم می‌توانید برای آنها گوش شنوا باشید اما نباید به تکیه‌گاه آنها تبدیل شوید.خودتان را درگیر نکنید و جانب‌گیری هم نکنید. درست کردن اوضاع وظیفه شما نیست. بااینکه چنین اتفاقی مطمئناً روی شما هم تاثیر می‌گذارد ولی تصمیماتی که والدینتان می‌گیرند تصمیمات خودشان است، نه تصمیمات شما.کارهای یکی از آنها را به دیگری گزارش ندهید و رازهای آنها را برای همدیگر برملا نکنید. بااینکه ممکن است بعضی اوقات این کار بی‌ضرر به نظر برسد ولی اثر جبران ناپذیری را در روابط آنها خواهد گذاشت ،از همدردی با یکی از آنها جداً خودداری کنید. شاید خودداری از این کار بسیار سخت باشد چون ممکن است احساس کنید باید از مادرتان که به او خیانت شده محافظت کنید. ولی ازدواج مسئله‌ای بین دو نفر است و آنها داستان به مراتب طولانی‌تر و پیچیده‌تری از آنچه شما در جریان آن هستید با همدیگر دارند. سعی کنید تا می‌توانید هیچ جانب‌گیری نداشته باشید.شما تنها کاری که در این موقعیت میتوانید انجام دهید این است که تنها با پدر خود صحبت کنید و به هیچ عنوان این قضیه را برای مادرتان نگویید چرا که با دست خود باعث جدایی انها خواهید شد ... و زمانی مناسب برای حرف زدن پیدا کنید. از او بپرسید که چه زمانی برای حرف زدن راحت‌تر است. زمانی را انتخاب کنید که هیچکدامتان برای کاری عجله نداشته باشید و بتوانید به راحتی و ذهن باز با هم حرف بزنید.با حرف زدن درمورد ناراحتی‌تان شروع کنید نه عصبانیت. احساس ناراحتی و اندوهتان را برای او توضیح دهید. با متهم کردن او شروع نکنید. ممکن است او اصلاً از ناراحتی که ممکن است برای شما پیش بیاید آگاه نبوده باشد. وقتی با حرف زدن درمورد عصبانیتتان شروع کنید، متوجه خواهد شد که این عصبانیت از کجا آمده است.مثلاً می‌توانید اینطور شروع کنید، «خیلی ناراحتم، شب‌ها نمی‌توانم درست بخوابم و مدام گریه می‌کنم. نگران آینده خانواده هستم.»فاعل جمله‌هایتان «من» باشد نه «تو». تمرکزتان را به احساس خودتان درمورد وضعیت موجود قرار دهید و سعی نکنید او را قضاوت کنید. به جای متهم کردن او، برای او توضیح دهید که حال و روحیه خودتان چطور است. به جای اینکه بگویید، «تو خیلی آدم بدی هستید، چطور تونستی همچنین کاری انجام بدی؟» بگویید، «من واقعاً ناراحتم و غصه دارم.»سعی کنید آرامشتان را حفظ کنید. این زمان برای هر دو شما زمان بسیاری احساسی است و ممکن است حفظ آرامشتان سخت باشد. ولی اگر داد و بیداد نکنید و سعی نکنید با قضاوت و متهم کردن او صحبتتان را ادامه دهید، گفتگوی بسیار موثرتر و کارآمدتری خواهید داشت.گفتگو را مرحله‌ به مرحله پیش ببرید. این گفتگو خیلی مفصل است و ممکن است پدرتان کاملاً متعجب شود که شما از خیانت او باخبر هستید. ممکن است عصبی شود و حالت دفاعی بگیرد. احساس خودتان را به او بگویید و زمانی برای هر دوتان بگذارید تا بسنجید که در چه شرایطی هستید و چه حسی دارید.گفتگو را حول رفتار او و اینکه چطور این رفتار مطابق با نقش او بعنوان پدری نبوده است، قرار دهید. نکته این است که به او حمله‌ور نشوید ولی درمورد رفتار او با هم صحبت کنید. و دیگر خود را کنار بکشید این دلسوزی بی مورد و زاد از حد به مادر شما نیز آسیب وارد خواهد کرد ولی باز به خاطر بیاورید که این ازدواج شما نیست. آنها خودشان بهترین تصمیم را برای ادامه رابطه‌شان خواهند گرفت.این مسئله تا حد زیادی فقط بین والدین شماست. نباید خودتان را بین آنها قرار دهید و در تصمیماتشان دخالت کنید. با آرزوی خوشبختی و آرامش در زندگی برای شما